روان شناسی

روان شناسی

روان شناسی

روان شناسی

استعدادها و تفاوت های فردی

موضوع این بخش ، استعدادها و تفاوت های فردی است که مطالبی را پیرامون تعریف و تشخیص و تحول استعدادها شرح می دهیم . ما در جلسات گذشته در مورد هوش صحبت کردیم ، اما این جلسه درباره استعداد انسان بحث می کنیم ، سوالی که در این زمینه مطرح می شود این است که چه تفاوتی بین استعداد و هوش هست و آن دو چه ارتباطی با یکدیگر دارند ؟
انواع آزمونهای روانی از نظر روانشناسان به دو دسته تقسیم می شود :

1-آزمونهای توانایی

2- آزمونهای شخصیت

در زمان اجرای آزمون های توانایی ، از فرد آزمون شونده می خواهند تا حداکثر تلاش خود را جهت کسب بهترین نتیجه به کار بندد .

اما در آزمون های شخصیت ، از شخص خواسته می شود که حالات و ویژگی های فعلی خود را بیان کند و با توجه به وضعیت کنونی خود پاسخ دهد .

آزمونهای توانایی به دو دسته آزمونهای استعداد و پیشرفت تحصیلی تقسیم می شوند . سنجش زمینه های کلی توسط آزمونهای استعداد ، آزمون هوش نامیده می شود که در جلسات قبل مورد بحث قرار گرفت . درصورتی که آزمون استعداد مربوط به زمینه های اختصاصی و خاصی باشد ، آزمون استعداد نامیده می شود که می توان از انواع استعدادها ، مثلاً استعداد موسیقی ، استعداد نویسندگی و نقاشی نام برد .
منظور از استعداد ، آمادگی طبیعی ، فطری و اکتسابی فرد برای انجام کارهای مختلف است. پس در استعداد هم عوامل فطری و هم عوامل اکتسابی دخالت دارند و به همین دلیل است که می گوییم : که حتی در استعدادها نیز تفاوت های زیادی به چشم می خورد . وقتی افراد مختلف در زمینه های مختلف به فعالیت می پردازند ، مشاهده می شود که عملکرد متفاوتی دارند و این مسأله بیانگر تفاوت های بین فردی است .
تشخیص استعداد

استعداد از جمله توانایی های انسان است که معمولاً در فرآیند رشد ، در سنین پایین قابل تشخیص نیست و به منظور تشخیص آن نیاز به گذر زمان است و سن ، ملاک عمل ما خواهد بود .

معمولاً این دوره بین 12-10 سالگی است . بنابراین ، به منظور هدایت فرزندان بر اساس استعدادهای مختلف در مشاغل و رشته های گوناگون وظیفه ما این است که پس از 12-10 سالگی ، توجه بیشتری به آنها داشته باشیم .

توانایی های مختلف انسان در سنین مختلف بروز می کند ، برای مثال از سن ١٤ تا ١٦ سالگی شاهد رشد استعداد ریاضی هستیم . البته تا آن زمان هم فرد دارای استعداد ریاضی است ، اما به اندازه کافی شکوفا نشده است .
مراحل تحول استعداد

تحول استعداد ، سه دوره را در بر می گیرد :

1- رشد استعداد

2-پختگی استعداد

3- پس روی استعداد

در زندگی ما ، مرحله ای وجود دارد که رشد استعداد خاصی شروع و در سن خاصی بروز می کند ، بعد از آن مدتی تقویت شده و به حالت پختگی در می آید که در این مرحله ، مهارتی را کسب می کنیم و سپس به حالت نزولی در می آید .
روانشناسی استعداد و تفاوتهای فردی (2)

در این بخش مطالبی را پیرامون استعداد ، توزیع استعدادها و انواع استعدادها بیان می کنیم .

هوش، مجموعه استعدادها و تواناییهای فرد و استعداد، توانایی خاص فرد در یک زمینه می باشد. از آنجا که هوش همان استعدادهای کلی است، توزیع استعدادها شبیه به توزیع هوش بوده و در جوامع مختلف تابع منجنی نرمال است که در آن، اکثریت افراد حول و حوش میانگین قرار دارند و عده ای با استعداد و عده ای دیگر کم استعداد هستند .

البته عامل محیطی هم بر این مسأله تأثیر دارد و معمولاً تأثیرات محیطی بر روی استعدادهای متوسط، بیشتر از استعدادهای بالا و پایین است . به عبارت دیگر ، افراد متوسط بهتر می توانند از تأثیرات محیطی استفاده کنند .
انواع استعدادها
استعدادها به طور کلی به سه دسته تقسیم می شوند :

حسی ، حرکتی و ذهنی
در زمینه استعداد حسی ، حواس مختلف به خصوص بینایی و شنوایی دخالت دارند که در هر کدام ، دو بعد مطرح شده است . در حس بینایی ، تیز بینی ( درک یا تمیز دقیق اشیاء ) و حساسیت به رنگها ( تشخیص رنگهای مختلف ) مطرح می باشد .
برای تشخیص تیز بینی از تابلوی ” اسنلن ” استفاده می شود و برای تشخیص حساسیت به رنگها می توان از تست اشیاء استفاده کرد .
برخی افراد به دلایل متفاوت در تشخیص رنگها دچار مشکل هستند که به آنها کوررنگ گفته می شود.
مشهورترین کوررنگی ، کوری نسبت به رنگ های قرمز و سبز است ، بدین معنا که فرد نمی تواند اشیایی با رنگ های قرمز و سبز را تشخیص بدهد .
در حس شنوایی ، تیزی گوش مطرح است ( شناسایی دقیق اصوات ) که برای تشخیص آن از دستگاه شنوایی سنج استفاده می شود و از طریق آن می توان ناشنوایی های مختلف را تشخیص داد .
در زمینه استعداد حرکتی هم زمان واکنش مورد بررسی قرار می گیرد . منظور از زمان واکنش ، مدت زمانی است که فرد به یک محرک پاسخ می دهد ، یعنی فاصله بین ایجاد محرک و پاسخ .
انواع زمان واکنش
دراین زمینه سه نوع و اکنش وجود دارد :

1-واکنش ساده که در آن یک محرک و پاسخ وجود دارد .

2-واکنش مرکب که در آن چند محرک وجود دارد و باید به آنها پاسخ داد .

3-واکنش تشخیصی که چند محرک در آن وجود دارد و به یکی از آنها باید پاسخ داد .

در زمینه استعدادهای ذهنی، به طور عمده مسأله دقت ، تمرکز ، توجه، حافظه و تخیل مطرح است .

توجه یا دقت ، به معنای توانایی تمرکز تواناییهای ذهنی روی یک موضوع است که در این مورد، توجه انتخابی نیز مطرح می شود و به طور معمول ، کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری در توجه انتخابی مشکل دارند .

حافظه نیز به معنای فرایند دریافت ، ضبط و نگهداری موارد است و افراد در این زمینه ها با یکدیگر تفاوت دارند .
خلاقیت و تفاوتهای فردی (1)

در ارتباط با خلاقیت ، روانشناسان هنوز نتوانسته اند تعریف دقیقی از این پدیده ارائه نمایند و در تعریف آن با مشکلات زیادی مواجه می باشند. به طور کلی ما در ارتباط با خلاقیت ، با سه سئوال اصلی سر و کار داریم :
1-خلاقیت چیست و عناصر تشکیل دهنده آن کدام است ؟

2- آیا می توان خلاقیت را اندازه گیری نمود ؟ به چه طریقی ؟

3-آیا خلاقیت ، قابل تعلیم است ؟ راه آموزش آن کدام است ؟
خلاقیت

خلاقیت ، نوعی توانایی است که در آن ، فکر ، پاسخ نو ، بدیع و جدیدی ارائه می شود که از نظر جامعه ارزشمند است .

تفکر را می توان به دو نوع تفکر همگرا و تفکر واگرا تقسیم نمود. منظور از تفکر همگرا ، ارایه بهترین پاسخ و یا پاسخهای مشخص به یک موضوع یا مسأله است. تفکر واگرا نیز به معنای ارایه پاسخها و راه حلهای مختلف به مسایل و موضوعات است. تفکر واگرا در واقع همان خلاقیت است و می توان گفت که خلاقیت ، بیشتر شامل تفکر واگرا می گردد ؛ البته عده ای هم معتقدند در خلاقیت مراحلی وجود دارد که شامل هر دو نوع تفکر می شود . برای مثال ” هیلگارد “، معتقد است که در فرایند خلاقیت ، فرد در مواجهه با مسأله ، تمامی راه حلهای ممکن را بررسی کرده و سپس بهترین راه حل را انتخاب می نماید . به عبارت دیگر ، هم از تفکر واگرا و هم از تفکر همگرا استفاده می کند .

در نتیجه می توان گفت که خلاقیت ، شامل هر دو نوع تفکر می گردد ، با این حال با تفکر واگرا همبستگی بیشتری دارد .

خلاقیت با فرایند حل مسأله نیز همپوشی خاصی دارد ؛ البته نظریات مختلفی درباره ارتباط یا تفاوت این دو فرایند مطرح شده است . عده ای معتقدند که خلاقیت و حل مسأله ، فرایندهایی یکسان هستند و اعتقاد عده ای نیز بر این است که این دو ، در فرایند متفاوت بوده و از جوانب متفاوت می توان آنهارا بررسی نمود .
تفاوتهای حل مسأله و خلاقیت عبارتند از :

1- حل مسأله عینی تر از خلاقیت است .

2-حل مسأله هدف مشخصی دارد .

3-در حل مسأله ، تنها راه حل و پاسخ توسط فرد ارائه می گردد، اما در خلاقیت هم موضوع و مسأله ، هم راه حل توسط فرد مطرح می شود.
خلاقیت و تفاوتهای فردی (2)

خلاقیت از سه عنصر اساسی سیالی ، انعطاف پذیری و ابتکار تشکیل شده است.

منظور از سیالی، ارایه نظرات مختلف و پاسخهای متعدد در مورد یک موضوع یا سئوال است که در اینجا می توان از تکنیک ” بارش مغزی ” استفاده نمود. منظور از بارش مغزی این است که شرایطی فراهم کنیم تا فرد بتواند هر چه پاسخ به ذهنش می آید، و یا نظرات مختلف در مورد یک موضوع را ارائه دهد .

منظور از انعطاف پذیری، تغییر مقوله پاسخ است ، یعنی ایده های مختلفی که شخص بیان می کند همه در یک طبقه نباشد ، بلکه متعلق به طبقات مختلف باشد.

منظور از ابتکار هم این است که پاسخهای فرد بدیع ، تازه و جدید باشد.

سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که آیا می توان خلاقیت را اندازه گیری کرد یا نه ؟ تحقیقات مختلف نشان داده است که خلاقیت را می توان اندازه گیری کرد؛ البته برای انجام این کار ، در ابتدا از آزمونهای هوشی استفاده می شد ، ولی بعداً متوجه شدند که خلاقیت ، همان هوش نیست که از آزمونهای هوشی در مورد آن استفاده شود. در این ارتباط دو نظریه مطرح شده است :

عده ای معتقدند از آنجا که هوش و خلاقیت با یکدیگر همبستگی دارند، بنابراین می توان از آزمونهای هوشی به منظور کشف خلاقیت نیز استفاده نمود.

برخی نیز معتقدند که هوش و خلاقیت با یکدیگر همبستگی ندارند و برای سنجش خلاقیت باید از آزمونهای دیگری به غیر از آزمونهای هوشی استفاده کرد.

در ارتباط با هوش و خلاقیت، بر اساس پژوهشها می توان گفت که بین هوش و خلاقیت تا بهره هوشی 120-100 ضریب همبستگی وجود دارد، اما بالاتر از آن رابطه ای بین آنها نیست و نمی توان گفت که هر چه میزان هوش بالاتر از 120 برود، خلاقیت نیز بیشتر می شود، اما خلاقیت نیاز به بهره هوشی حداقل 120-100 دارد .

سوال دیگر این استکه آیا می توان خلاقیت را آموزش داد ؟ در این صورت ، به چه روشی می توان آنرا آموزش داد ؟

تحقیقات نشان داده اند که خلاقیت جزء تواناییهایی است که می توان آن را آموزش داد. برای مثال، به منظور رشد خلاقیت در افراد باید به آنها فرصت تفکر داده شود و نباید افراد را به مسائل مشخص و قالبی محدود کنیم و به آنها اجازه تفکر آزادانه در زمینه مسائل مختلف را بدهیم تا از این طریق ( آزادی تفکر ) سبب پرورش خلاقیت در آنها شویم .

در آموزش خلاقیت، عملکرد نیمکره های مختلف مغز بسیار مهم می باشد. از آنجا که نیمکره راست مغز ، بیشتر مربوط به توانایی واگراست و تفکر واگرا تأثیر بسزایی در خلاقیت به عهده دارد، بنابراین به منظور پرورش خلاقیت ، باید توانایی های نیمکره راست مغز تقویت گردد .

متأسفانه در سیستم آموزشی کشور ما، مدراس تأکید بسیاری بر تفکر همگرا دارند و اهمیت بسزایی به مسائل حفظی و محفوظات افراد داده می شود ، در صورتی که نسبت به پرورش خلاقیتها و تفکر واگرا بی توجه هستند. با استفاده از روشهای مختلف ، از جمله روش بارش مغزی و ایجاد شرایطی برای بیان عواطف و احساسات، می توان افراد را به بیان احساسات تشویق کرد. زیرا افراد خلاق قادرند، احساسات خود را بدون ترس و واهمه بیان کنند .

زبان بدن۰خواندن


 یکی از مهم ترین خصوصیات انسان که او را نسبت به سایر موجودات برتری می دهد قدرت تکلم و سخن گفتن اوست. او می تواند با به کارگیری کلمات و جملات احساسات و نیات درونی اش را بیان کند و دیگران را از آن آگاه نماید.

از طرفی خواسته یا ناخواسته در فضایی که آن را سکوت و خاموشی می نامیم و با زبان بی زبانی تنها با آنچه «body language» یا زبان حرکات بدن و اجزای آن خوانده می شود، می تواند به خوبی احساسی را انتقال داده یا معنای کلامی را تغییر دهد. هرگز اظهار دوستی و علاقه شخصی در حالی که اخم کرده و ترشرویی نشان می دهد، قابل قبول نیست. بنابراین به کارگیری این ۲ زبان در یک جهت و راستا می تواند به خوبی در بیان هیجانات، عواطف و احساسات به کار رود. اما در میان دنیای خاموش و بی زبانی، زبان های گویای دیگری هم هستند.


زبان بدن شامل دو قسمت است . یکی زبان حرکات بدن و دیگری زبان آرایش و ظاهر بدن :

  • بازکردن دکمه های کت: افرادی که باشما بی ریا وصمیمی هستند غالباٌ دکمه های کت خود را باز کرده یا حتی آنرا از تن  در می آورند اما در یک مذاکره  رسمی اینچنین نیست . در این شرایط افراد زمانی کت خود را در می آورند که امکان دسترسی به توافق وجود داشته باشد , به عبارت دیگر هرقدر هوای اطاق گرم باشد اگر طرفین احساس دسترسی بهتوافق را نداشته باشند کتشان را در نمی آورند.

  • انداختن پاروی پا: در هنگام مذاکرات هر گاه یکی از طرفین یا هر دو ی آنها پاهای خودرا روی هم می اندازند نشانه این است که وارد مرحله جدیدی از مذاکره می شوید , مرحله ایی که امکان تفاهم کمرنگ می شود . اگر انداختن پا روی پای دیگر با گذاشتن دستها در زیر بغل  بصورت ضربدر همراه باشد اوضاع وخیم تر است و باید یک فکر جدی برای تغییر وضعیت انجام دهید تا طرف مقابل از حالت تدافعی خارج شود.

  • کشیدن دست به چانه : این علامتی از زبان رفتار است که در هنگام تصمیم گیری بکار می رود. کشیدن دست به روی چانه معمولا” با حالتی از چهره همراه است که در آن چشم ها کمی  جمع می شود. افرادی دیگر ممکن است در این حالت لب بالایی را لمس کنند وآنرا بکشند و بعضی مردها  با سبیل یا ریش خود بازی کنند که همگی دلیل بر تعمق و ارزیابی است. در بازی شطرنج نیز افرادی که قرار است حرکت بعدی را انجام دهند در بسیاری از موارد چنین اشاره ایی را از خود نشان می دهند که پس از تصمیم گیری متوقف می شود .
ادامه مطلب ...

زبان بدن- هجومی

برای آغاز کار...

 ویژگی‌های فرد مخاطب خود را به طور دقیق بشناسید. آگاهی از نقاط ضعف و قوت افراد، زمینه را برای تاثیر‌گذاری بر آنان فراهم می‌کند.

  •  با توسل به چشمان خود، قلمروی نفوذ فرد دیگر را محدود کنید. توصیه می‌شود در برابر نگاه بانفوذ مرئوس هرگز به طور مستقیم به چشمان او نگاه نکنید بلکه نگاه خود را به وسط پیشانی و کمی بالاتر از ابروانش متمرکز کنید. اگر چشمان خود را به این نقطه بدوزید، هیچ کس نمی‌تواند با نگاه شما را تحت تاثیر قرار دهد.
  •  گرچه هنگام گفتگوی تلفنی نمی‌توانید با حرکات دست یا حالت نگاه، شخصیت نیرومند خود را آشکار کنید، با وجود این دستیابی به این مقصود با استفاده از کلمات و لحن بیان مناسب میسر است. هرگز هنگام پاسخگویی به تلفن به عنوان خود اشاره نکنید. استفاده از عناوینی نظیر دکتر، پرستار و سرهنگ گواه بر این نکته است که شخصیت شما بدون عنوان ناقص و بی‌اثر است.
  •  هیچ‌گاه از کلماتی نظیر <بله قربان> استفاده نکنید. به‌کارگیری این کلمات نه‌تنها بیانگر ادب و احترام نیست، بلکه به طور غیرارادی افراد را در مرتبه بالاتری از شما قرار می‌دهد و بر سلطه‌پذیری و فرمانبرداری شما دلالت می‌کند. رعایت احترام و ادب با مردم مستلزم آن نیست که شما تحت سیطره و نفوذ آنان قرار بگیرید. همچنین اظهار کلمات آری یا خیر در مقام پاسخ به پرسش، اطلاعات ناچیزی را در اختیار طرف مقابل قرار می‌دهد و بی‌ادبی محض تلقی می‌شود.
  •  اگر مخاطب شما از عنوانی برخوردار است، این عنوان را شما در پاسخ‌های کوتاه بر زبان آورید. به این ترتیب به جای ابراز کلماتی نظیر «بله قربان» که حاکی از سلطه‌پذیری شماست؛ از عباراتی مودبانه نظیر «بله آقای دکتر» یا «خیر جناب مدیر» استفاده کنید. این نکته را فراموش نکنید که تعبیر و تفسیر درست زبان رفتار (لحن، بیان، حالت چشمان، ژست‌ها و...) و واکنش مناسب به آنها از شما یک شخصیت نیرومند می‌سازد.

تعریف زبان ‌بدن

جسم و جان آدمی به طور طبیعی با هم متحدند. حالات روح در بدن موثر است و حالات بدن نیز در روح اثر می‌گذارد. برای مثال هنگام خشنودی و شادی روح، بدن به طور خودکار حالت شادی و سرور به خود می‌گیرد و چهره بشاش و لب‌ها متبسم می‌شود.

از این‌رو می‌توانید از طریق زبان رفتار (طرز قیافه، لحن، بیان و ژست‌ها) از احساسات، عواطف و هیجانات دیگران نسبت به خود یا هر کس دیگر باخبر شوید یا از آن برای قبولاندن نقطه‌نظرهای خود به دیگران سود ببرید.

بعضی علایم زبان رفتار از قبیل اخم که حاکی از خشم و نارضایتی است و لبخند که بر شادمانی دلالت می‌کند، برای همگان روشن و واضح است.

شما با خواندن این مطلب مجال می‌یابید که در محیط کار و نیز در محافل اجتماعی به بهره‌گیری از علایم غیرشفاهی، از حالات و احساسات نهانی دیگران درباره خود باخبر شوید.

به طور کلی، ارتباطات غیرشفاهی کمتر تحت تاثیر خدعه و نیرنگ قرار می‌گیرد. در حقیقت افراد فریبکار با توسل به کلمات و عبارات راحت‌تر می‌توانند خود را متقی و درستکار جلوه دهند و از راه مکر و ریا به تمنیات ناروای خود دست یابند. بعکس اغفال مردم با استفاده از حالت چهره، لحن بیان و طرز نگاه امری دشوار و مستلزم مهارت و تجربه فراوان است.

به همین دلیل، برخی اوقات، افراد با وجود این که قصد دارند چیزی را از ما کتمان کنند، مراقب حالت چهره، لحن بیان و دیگر علایم رفتاری خود نیستند و به اصطلاح بند را آب می‌دهند. بنابراین آگاهی از نشانه‌های زبان رفتار به ما مجال می‌دهد تا صرف‌نظر از کلمات و عباراتی که افراد بر زبان جاری می‌کنند، از احساسات و هیجانات آنان سر درآوریم.

شما می‌توانید در اوضاع و شرایط بد و ناگوار، بدون اظهار کوچک‌ترین کلمه و تنها با طرز نگاه خود وضعیت را تحت کنترل درآورید. برای مثال، می‌توانید با قیافه عبوس و چهره تلخ و رخسار خشمگین مراتب نارضایتی خود را اعلام کنید و افراد را به رعایت نظم و ترتیب متوجه کنید.

وقتی با حالات و حرکات، اعتماد به نفس خویش را به نمایش می‌گذارید، مردم برای دریافت توصیه و رهنمود به طور غیرارادی دست نیاز به سویتان دراز می‌کنند؛ به طوری که گویی رهبر زاده شده‌اید.

برای این‌که از افکار و احساسات نهانی و مکتوم دیگران سر درآورید، باید حالات و حرکات آنان را بدرستی تفسیر کنید. در ابتدا باید نفس زبان رفتار را درک و تاثیر آن را در ارتباطات همه روزه خود حس کنید.

اگر شما هنوز هم به اهمیت زبان رفتار پی نبرده‌اید بد نیست بدانید که 90 درصد مفهوم هر پیام به طور غیرشفاهی منتقل می‌شود. بنابراین، نه‌تنها شیوه استفاده از زبان رفتار، بلکه تفسیر زبان غیرشفاهی افراد نیز اهمیت زیادی دارد. شما می‌توانید با رشد و گسترش بعضی حالات و حرکات از قبیل نگاه محکم و تزلزل‌ناپذیر، لحن بیانی که حاکی از اعتماد به نفس کامل است و حضوری استوار و محکم که بر مقام و موقعیت شما دلالت کند، شخصیتی نیرومند از خود به نمایش گذارید.


حالت چهره‌

دانشمندان علوم رفتاری، عموما بر این موضوع توافق دارند که چهره، مهم‌ترین منبع اطلاعات در زمینه هیجان‌هاست و برای درک احساس گوینده باید حالت‌های متغیر چهره او را به شکلی که تهدیدکننده نباشد، مشاهده کرد. چهره نه‌تنها می‌تواند هیجان‌های خاصی را افشا کند

شخصیت

عدهء کمی از مردم را می بینیم که از وضع خود کاملا راضی اند، بیشتر افراد معتقدند که از ویژگیهای مرموزیکه برای موفقیت اجتماعی لازم اند، برخوردار نیستند. در بین این ویژه گیهای مطلوب صفتی است که آن را معمولا ((شخصیت)) مینامند.در نظر روانشناسان، معنای کلمهء شخصیت فراتر از صفت جذابیت است که ما را وادار میکند در مورد دارندهء آن بگوییم که (( فردی با شخصیت است.))

شخصیت یک فرد از تمام صفات او تشکیل یافته است.                                               

از انواع صفت نام میبریم

انواع صفت: ثابت قدمی، عجله، معاشرتی بودن، میهن دوستی، مانند صفات دیگر که علاقهء انسان را بیان میکند مثل: زیبایی شناسی، ورزش دوستی و غیره. از جملهء صفات مهم خُلق و خو را میتوان نام گرفت. این صفات شامل ویژه گیهای مثل : خوش بینی و بد بینی، زودرنجی و تُرشرویی، تحریک پذیری و ملایمت است.

 در مورد صفات شخصیتی

در بارهء صفات شخصیتی، دو بُعد از شخصیت را روانشناسان مد نظر میگیرند که یکی، ( برون گرایی ٍExtraversion ) و دیگری ( درون گرایی Intraversion  ) میباشد. از سالهاست که هیچ بُعدی از شخصیت به اندازهء بُعدیکه به وسیلهء این دو کلمه بیان میشود، جلب توجه نکرده است.

روانشناس مشهور آلمانی بنام کارل گوستاف یونگ ( Carl Gustav Jung) برون گرایی و درون گرایی را چنین تعریف میکند :

برون گرا ، شخصی است که بیشتر به اشیا و اشخاص جهان بیرون علاقمند است، و درون گرا، شخصی است که بیشتر به افکار و احساسات خود علاقه دارد. برون گرا در زمان حال زندگی میکند، به دارایی و موفقیت خود ارزش قایل است ، ولی درون گرا در آینده زندگی میکند و به ملاکها و عقاید خود ارج می نهد. برون گرا به جهان محسوس و قابل لمس علاقمند است، در حالیکه درون گرا به نیروهای زیر بنایی و قوا نین طبیعت علاقه دارد. برون گرا اهل عمل است، دارای عقل متعارف و درون گرا اهل تخیل و ادراک شهودی است. برون گرا مایل به عمل است و به آسانی تصمیم میگیرد، در حالیکه درون گرا تحلیل و طرح را ترجیح میدهد و پیش از تصمیم گیری تردید نشان میدهد.

اما روانشناسان عینی گرا به این معتقدند که برون گرایی و درون گرایی بطور واقعی بیان کنندهء یک صفت نیست، بلکه سه صفت را معیار قرار میدهند:

1 ـ میل به تفکر در برابر میل به عمل

2 ـ میل به تنهایی در برابر میل به جامعه

3 ـ آماده گی برای استقبال از خطر در برابر راضی بودن به وضع موجود

خلاصه، شخصیت عبارت است از ترکیب پیچیده ای از نیرو های درونی که شیوه ای را قالب ریزی میکند تا فرد به آن شیوهء آن نوع شخص بودن را که هست، ادامه بدهد.

شخصیت، نظام آرزو ها و مقاصدی است که شیوهء شخصی فرد را در مورد سازگاری با محیط خود تشکیل میدهد. انگیزه ها، کلید هایی هستند که در را به روی شناخت کاملتر ساخت و کار کرد شخصیت و همچنین رشد خلق و خوی هیجانی باز میکنند. شخصیت، فکتور هایی هستند که در رفتار و خاطر انسان رول بازی میکنند و تا دیر زمان باقی میمانند.